پس از باران

ساخت وبلاگ
صبح امروز رو در حالی شروع کردم که استاد راهنمام زنگ زد و بیدارم کرد. و خب من اول صبح صدام شبیه محسن چاوشیه :)) استادم اونور گفت عه خانم مهندس صدات چرا این شکلی شده؟ مریض شدی؟ سرماخوردی؟! دیدم چی بگم گ پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 169 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 2:26

به قول یکی از بچه‌های توییتر بابت تمام دفعاتی که واسه شوخی با بچه‌های علوم تحقیقات از لفظ علوم تفریحات استفاده کردم الان عذاب وجدان دارم! خدا به خانواده‌هاشون صبر بده....

پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 168 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 2:26

 

از شرایط موجود در این عکس، فقط برگش رو دارم :| :)))) عنوان هم جمله‌ایه که احتمالا اگه مامانم وبلاگ رو می‌خوند، کامنت می‌ذاشت D: بعد اگه اینجا اینستاگرام بود باید نسترن رو به خاطر اهدای اون برگ منشن می‌کردم :) دیدید حالا... من یه برگی دارم که نسترن بهم داده. چندتاتون برگ نسترنی دارید؟ :)))

پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 156 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 2:26

بعد لینکدین اینجوریه که هر روز یه نفر درخواست جوین شدن به شما رو میده و وقتی اکسپتش کردی میاد مینویسه متشکرم. اگر بنویسی خواهش میکنم میپرسه امکانش هست فرصت آشنایی بیشتر داشته باشم؟! اوایل بحث میکردم و پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 179 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 2:26

من هرگز شب از روی پل نمی‌گذرم. این نتیجه‌ی عهدی ست که با خود بسته‌ام. آخر فکرش را بکنید که کسی خودش را در آب بیندازد. آن وقت از دو حال خارج نیست: یا شما برای نجاتش خود را در آب می‌افکنید و در فصل سرما پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 168 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 2:26

آنالیزور نزدیک امتحانا که سرش شلوغ میشه اسمس و زنگ گوشی رو جواب نمیده! لحظاتی پیش گوشیش داشت خودشو می کشت! و حضرت آقا گلاب به روتون داخل دستشویی تشریف داشت. یه قانونی هم هست که تا پاشو تو دستشویی میذا پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 173 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 2:26

ساعت سه و نیم صبحه! آنالیزور داره سوال طرح میکنه و من تایپ میکنم و جفتمون داریم هذیون میگیم از شدت خستگی! سر تایپ فرمولا کلی خندیدیم. کلی فحش رکیک به علم و علم آموزی دادیم! :) و الان هر کدوم یه ور اتاق ولوییم. و هنوز یه سری سوال مونده :/ شاهد باشید پا به پاش تا این ساعت اومدم. حالا باز فردا میگه تو که منو دوست نداری و برا همه وقت میذاری غیر من :)! 

پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 201 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 2:26

دلم می‌خواست
شبی که می‌رفتی
اتفاقِ ساده‌ای می‌افتاد

راه را گم می‌کردی
فاخته‌ای کوکو می‌کرد
و کلیدی زنگار‌گرفته
از آشیانهٔ خالی دُرناها
به زمین می‌افتاد

باران می‌گرفت
بیدار می‌شدم
بیدارت می‌کردم
و ادامهٔ این خواب را
تو تعریف می‌کردی...
                                                      واهه آرمن

پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 161 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 2:26

یک روز هم کتابی می‌نویسم در مورد تهران، در مورد دالان تنگ و گرفته‌ی ترمینال جنوب و زنی که با التماس کمک می‌خواهد و صدای گریه‌های بچه‌اش تا روزها از ذهنت پاک نمی‌شود. از دست فروش‌های دماغ عملی مترو، از پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 180 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 2:26